مبلغ-تومان: | |
نام شما : | |
ايميل : | |
موبایل : | |
توضیحات : | |
منبع : یوسف زهرا (عج)
رفقای اخراجی ها کجاید؟؟؟
داش مجید سوزوکی ها . . .
بیژن قالپاق ها . . .
داش مصطفی ها . . .
کجاید شما رفقای اخراجی با معرفت؟؟؟
اینجا حاجی گیری نوف ها بدجوری دور برداشته اند،در این میدان نبرد انتخاباتی . . .
داش مجید کجایی؟ اینجا میدان مین خطرناک تری هست ویاوری نیست. . .
بچه های لحظه های پرواز بیاید اینجا آقا تنهاست . . .
سبک بالان عاشق کجایید؟؟
اینجا ولایت تنهاست . . .
کجاید که ثابت کنید مردان لحظه های سخت شما بودید نه این گری نوف ها . . .
کجـــــاید این میدان نبرد ، مـــرد با دل و چگر دار میخواهد
رهبرمان سید علی یاور واقعی میخواهد
دعا پشت دعا برای آمدنت،
گناه پشت گناه برای نیامدنت،
دل در گیر میان این دو انتخاب
کدام آخر؟
آمدنت یا نیامدنت؟
طرح ترک میلیونها گناه
جهت تعجیل در ظهور حضرت،
سهم ما تفکر در خود
و ترک یک گناه
روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
نقل است در زمان امام غریبمان،امام هادی (ع) زنی ادعا میکند زینب عمه سادات است و هیچ کس از پس او بر نمی آید تا دست به دامان امام هادی (ع) می شوند،ایشان می فرماید:
فرزندان حضرت زهرا(س) از حمله درندگان در امان اند این زن را در قفس شیر بیاندازید ؛ که زن مخالفت می کند از رفتن و زمانی که خود امام وارد قفس می شود شیر درنده در برابر امام خضوع می کند، سر به خاک می مالد
شـــــــیر با همه حیوان بودنش با همه خلق و خوی وحشیانه اش دربار فرزند زهرا(س) خضوع می کند و ای دشمنان ائمه معصومین،ای کور دلان،شما از حیوانات درنده هم پست ترید . . .
وکارهای وحشیانه تان نیاز به بازگو ندارد...