به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:" زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده". حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه اش بیشتره.
بهش گفتم:" خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه.نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی".
گفت:" نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم".
خاطره ای از شهید حسین تاجیک/همسفر شقایق،ص276
مقام معظم رهبری:
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعه ای که اینطور خانواهد ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.
منبع : پایگاه فرهنگی مذهبی جنگ و زن
Deprecated: Methods with the same name as their class will not be constructors in a future version of PHP; ParseFilter has a deprecated constructor in /home/biaskin1/domains/samentheme.ir/public_html/engine/classes/parse.class.php on line 16
علی البرزی/هیچ فرقی نمی کند چادر بر سرداشته باشد و یا مانتویی بر تن، صبح باشد و یا ساعت ۱۰ شب، خیابان خلوتی باشد یا در شلوغ ترین ساعت روز و در مرکز شهر، زمانی که سوار بر تاکسی می شود، بلافاصله کیف یا ساک خود را مابین خود و مسافران دیگر قرار می دهد! اگر در کنار دو مسافر مرد هم قرار بگیرد که دیگر هیچ ! پس ازچند دقیقه پیشانی اش با عرق سردی پوشانده می شود وخودش را تا جایی که می تواند جمع تر می کند.
تا به امروز به خودتان فکر کرده اید که چرا خانم ها در هنگام سوار شدن به تاکسی کیف و یا ساک را حائل خود و مسافران مرد قرارمی دهند، و تا رسیدن به مقصد به نوعی دچار اضطراب و نگرانی و به اصطلاح معذب هستند؟!
در رابطه با موضوع امنیت بانوان درشهرها نظرات و دیدگاه های بسیاری ارائه شده است ،اما به عقیده کارشناسان و مطالعات انجام شده، زمانی که خانم ها سوار وسایل نقلیه عمومی به ویژه تاکسی می شوند ،از نظر روحی کمی نگران و مضطرب هستند و این نگرانی در ساعات پایانی شب و روزهای تعطیل دو چندان می شود.
به ادامه مطلب مراجعه نمایید...
شهيد گمنام - هر وقت کسی قلمی برداشته و می خواهد قلمی بزند یا طبعی گل می کند وشعری جاری می شود ،یا کتابی از خاطرات منتشر می شود ... از باز ماندگان روزهای اسطوره ای دفاع مقدس یا کسی
با یکی از پرستوهای زخمی جامانده از کوچ هم سخن می شود، متوجه واژه ای می شود که در شعر تمامی آن ها جای گرفته است ... تلاطم
انگار بیت معروف "
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست"
را برای آنها سروده اند. به یقین اگر شاعر نامدار این بیت پر معنا ،در دوران هشت سال عاشقی شیران بیشه ایمان و یقین زندگی می کرد، اشعار بیشتری را نیز برای ایشان در این مضمون می سرود.
انگار دلهای بیقرار روزهای دفاع و شبهای عملیات، تنها چیزهایی هستد که دستخوش گذر زمان نشدهاند و محکمند به بیقراری. اگر پای آوای دلشان بنشینی ،می بینی که خیلی از این چکاوکان دلداده و سرسپردگان راه وصال، هنوز پس از اینهمه سال رنگ آرامش ندیده اند و هنوز هم در جنگند. خیلی از آنها جسما" می جنگند و درد عشق می کشند و خیلی ها هم با روح ایمان خود به جنگ ادامه می دهند وزندگیشان مصداق این شعر زیباست:
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست/عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
راست می گویند، جنگ تمام نشده . وقتی یک ایثارگر که تمام ایام زیبا و غیر قابل بازگشت جوانی اش را روی ویلچرگذرانده، هنوز در نیازهای اولیه رفت و آمد بی دغدغه در جامعه دچار اشکال است، در جنگ است، جنگ با شرایط رنج آور خودش و با نادیده گرفتن ها ....
به ادامه مطلب مراجعه نمایید...