مبلغ-تومان: | |
نام شما : | |
ايميل : | |
موبایل : | |
توضیحات : | |
دوستان عزیزم سلام.امشب بالاخره تصمیم گرفتم یکم از حرفای دلم رو خدمتتون بیان کنم ؛ میخوام در مورد حق الناس در انتخابات براتون صحبت کنم ، البته کسی نیستم بخوام اظهار نظر کنم اما میخوام چیزی رو که میبینم بیان کنم .
امشب با چندنفر از تبلیغ کنندگان یک نماینده برخورد کردم ؛ پرسیدم آیا چسباندن این همه کاغذ و عکس تبلیغاتی اون هم کنار هم و با یک حجم بالا کار درستیه و آیا فکر اون بنده خدا رفتگر شهرداری هم کردید ؟ همچنین آیا خراب کردن دیوار خانه مردم و ایستگاه های اتوبوس با این همه کاغذ انتخاباتی کار درستی هست و این حق الناس نیست ؟
این بندگان خدا جواب دادن که شهرداری به رفتگرها حقوق بیشتری میده برای تمیز کردن این حجم کاغذ ، دلیل چسباندن این همه کنار هم و با حجم بالا هم اینه که نماینده شناسانده بشه !!! و برای سوال آخرم هم عصبانی شدند و گفتند شما به کار خودت برس !!!
چرا این همه بودجه تبلیغاتی به این صورت خراب و هدر میره ؟ آیا این کار عین اسراف نیست ؟ آیا این کار عین حق الناس نیست ؟ حق الناس چیه ؟ اون ایستگاه اتوبوسی که عکسشو گرفتم و گذاشتم خدمتتون آیا مثل روز اولش میشه ؟
کاش به این مسائل دقت کنیم و خودمون رو کمی اصلاح کنیم ...
به امید فردایی بهتر و روشن تر و به امید ظهور آقا امام زمان (عج)
حقیقت
خدای من!
ببخشا گدایی را که هر روز در خانه ی کریمی چون تو را می زند
گدایی که عاشق صاحب خانه است
گدایی که جز زشتی چیزی ندارد!
خدایا!
نردبان عشقت بلند است و پای تاول زده ام خسته
خسته از سنگلاخ دنیا
خسته از دویدن و دویدن و نرسیدن...
اگر تو بخواهی با همین پاها تا آخرین نقطه ی آسمان هایت خواهم دوید
خدایا!
گدایی تو را می خواند
با چشمانی که جرأت نگاه به چشمانت را ندارند
هر روز در کوچه های خاکی به انتظار توست؛ تا پنجره ای باز کنی
خدایا!
تن خاکیم لایق تو نیست تا بگویم به فدای تو
چشمان کم سو و بارانی ام به اندازه ی دریای نگاهت نیست تا بگویم فدای تو
شاید بهتر است بگویم...دلم فدای تو...
هرچند می دانم آن نیز لایق تونیست...
دوستت دارم ای بهار عمرم
دوستت دارم ای پاییز برگ ریزان قلبم
دوستت دارم ای بی نهایت، ای بی کران دوستت دارم خدایا...
نمیدانم چرا وقتی به او می اندیشم در خیالات گم میشوم؛ در حالی كه او چراغ اندیشه هاست، فروغ دیده ها، خورشید هدایت و عشق است.
یا چرا وقتی میخواهم از او بگویم نمیتوانم، احساس میكنم قادر به حرف زدن نیستم یا هر وقت میخواهم از او بنویسم احساس میكنم كه اصلاً سواد نوشتن ندارم.
شاید من لیاقت نوشتن و حرف زدن از او را ندارم.
شاید آن قدر در گناهان غرق گشتهام كه مولایم نمیخواهد حتی نام مباركش بر لبانم جاری شود.
آری او عاشق واقعی میخواهد و ما تنها از عشق او دم میزنیم و در عمل خلافش را ثابت میكنیم. هر روز با اعمال ناشایستمان دل نازنینش را میشكنیم و او را رنجیده خاطر میسازیم.
خدایا ! همان طور كه عشق مولایمان را در دلمان نهادی، راه خشنودی او را هم به ما نشان ده.
آقا جان ، مولا جان ، ای سید من ، جمعه ها که می شود بعد از نماز صبح به خدا التماس می کنم که امروز و این جمعه پایان این انتظار باشد ، آقا جان نه آنکه بیندیشی که از انتظار آمدنت خسته شده باشم ، نه مولا جان انتظار کشیدن برای آمدن شما شیرین تر از آناست که خستگی در آن راهی یابد ، اما شیرینی دیدار شما را هیچ چیز یارای مقایسه نیست . اما ای یوسف زهرا ، غروب این جمعه ها که گذشت باز با زیارت آل یاسین باید انتظار جمعه ای دیگر را بکشم . مولای من ای بی همتا ، بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود.
سلامتی و تعجیل در امر فرج امام زمان (عج) صلوات / اللهم عجل لولیک الفرج