مبلغ-تومان: | |
نام شما : | |
ايميل : | |
موبایل : | |
توضیحات : | |
نمیدانم چرا وقتی به او می اندیشم در خیالات گم میشوم؛ در حالی كه او چراغ اندیشه هاست، فروغ دیده ها، خورشید هدایت و عشق است.
یا چرا وقتی میخواهم از او بگویم نمیتوانم، احساس میكنم قادر به حرف زدن نیستم یا هر وقت میخواهم از او بنویسم احساس میكنم كه اصلاً سواد نوشتن ندارم.
شاید من لیاقت نوشتن و حرف زدن از او را ندارم.
شاید آن قدر در گناهان غرق گشتهام كه مولایم نمیخواهد حتی نام مباركش بر لبانم جاری شود.
آری او عاشق واقعی میخواهد و ما تنها از عشق او دم میزنیم و در عمل خلافش را ثابت میكنیم. هر روز با اعمال ناشایستمان دل نازنینش را میشكنیم و او را رنجیده خاطر میسازیم.
خدایا ! همان طور كه عشق مولایمان را در دلمان نهادی، راه خشنودی او را هم به ما نشان ده.