ثامن تم

حرکت به بالا
حرکت به پایین
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
شب های قدر تسلیت

medad.io medad.io

پرداخت آسان و سریع

مبلغ-تومان:
نام شما :
ايميل :
موبایل :
توضیحات :

موزیک پلیر وبلاگ ها

موزیک پلیر مناسبتی باقابلیت تغییرآهنگ مناسبت ها،پلیری مناسب برای وبلاگ ها
موزیک پلیر مناسبتی ثامن تم

دریافت کد موزیک پلیر برای وبلاگ

کتاب سلام بر ابراهیم ص188
خاطرات اطرافیان شهید ابراهیم هادی

ثامن تم:خمس...


خمس - مصطفی هرندی
از علمائی که ابراهیم به او ارادت خاصی داشت مرحوم حاج آقا هرندی بود. این عالم بزرگوار غیر از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشی بود.اواخر تابستان 61 بود. به همراه ابراهیم خدمت حاج آقا رفتیم. مقداری پارچه به اندازه دو دست پیراهن گرفت.هفته بعد موقع نماز دیدم که ابراهیم آمده مسجد. رفت پیش حاج آقا. من هم رفتم ببینم چی شده. ابراهیم مشغول حساب سال بود. خمس اموالش را حساب می کرد! خنده ام گرفت. او برای خودش چیزی نگه نمی داشت. هرچه داشت خرج دیگران می کرد. پس می خواهد خمس چه چیزی را حساب کند! حاج آقا حساب سال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما می شود. بعد ادامه داد: من با اجازه هایی که از آقایان مراجع دارم و با شناختی که از شما دارم آن را می بخشم. اما ابراهیم اصرار داشت که این واجب دینی را پرداخت کند. بالاخره خمس را پرداخت.
کار ابراهیم مرا به یاد حدیثی از امام صادق (ع) انداخت که می فرماید: کسی که حق خداوند (مانند خمس) را نپردازد دو برابر آن را در راه باطل صرف خواهد کرد. (آثار الصادقین ج5 ص466) / بعد از نماز با ابراهیم به مغازه حاج آقا رفتیم. به حاجی گفت: دوتا پارچه پراهنی مثل دفعه قبل می خواهم.حاجی با تعجب نگاهی کرد و گفت: پسرم تو تازه از من پارچه گرفتی. اینها پارچه دولتیه. ما اجازه نداریم بیش از اندازه به کسی پارچه بدهیم.ابراهیم چیزی نگفت. ولی من قضیه را می دانستم. گفتم حاج آقا، آقا ابراهیم پارچه های قبلی را انفاق کرده! بعضی از بچه های زورخانه هستند که لباس آستین کوتاه می پوشند یا وضع مالیشان خوب نیست. ابراهیم برای همین پیراهن را به آنها می بخشد!حاجی در حالی که با تعجب به حرف های من گوش می کرد. نگاه عمیقی به صورت ابراهیم انداخت و گفت:
این دفعه برای خودت پارچه را می بُرم. حق نداری به کسی ببخشی. هرکسی که خواست بفرستش اینجا.


لینک در افسران

مربوط به دسته : با شهدا
1
امتیاز مثبت به مطلب
1
امتیاز منفی به مطلب
0
1 نفر

بسم الله الرحمن الرحیم

ثامن تم:ویژه نامه عید سعید قربانابراهیم هم‏ چنان به پیش می‏ رود. آسمان خاموش است و تمام کائنات، نگران قدم‏ های او هستند. امروز خداوند بر ملائکه ‏اش آشکار خواهد کرد راز إِنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ را و راز بار امانتی که بر دوش آدم نهاد، باری که آسمان ‏ها و زمین توان حملش را نداشتند... . و امروز باید ابراهیم، از امتحان بزرگ خداوند، سربلند بیرون بیاید تا خداوند به آفرینش خویش مباهات کند و این روز را عید قرار دهد.
اینک، می‏ روی؛ امّا خودت را جا گذاشته ‏ای. خنجر بر نفست کشیده ‏ای، حالا تویی و لحظه ‏های آخر این تشرف نورانی به محضر عشق، قُربانی شو! بقای هر دو جهان را در لحظه یکی شدن دریاب! در فنای عشق و در عیدی که تسلیم، اولین شرط شادمانی آن است. عیدی که فرشته ‏ها را برای بار چندم به سجده عشق وادار می‏کند ! عید انسانی که به مرتبه ملکوت می‏رسد و از خود می‏ گذرد.
دهم ذيحجه روز عيد سعيد قربان و روز بندگی و بخشودگی را به پيشگاه امام عصر حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و عموم شيعيان جهان تبريك و تهنيت عرض مي نماييم .
جهت مشاهده دیگر عکس ها و پیامک ها و ویژه نامه به ادامه مطلب مراجعه نمایید...

مربوط به دسته : عمومی / ویژه نامه
1
امتیاز مثبت به مطلب
1
امتیاز منفی به مطلب
0
1 نفر

ثامن تم:قربانیوبه ابراهیم وحی شد یک دانه فرزندش را به قربانگاه به برد و در راه خدا قربانی کند!!
و ابراهیم به سمت مکه حرکت کرد و بعد از سالها به سوی زن و فرزندش رفت ماجرارابا فرزنددرمیان گذاشت و با هم به سوی قربانگاه به رفتند!!
و در حین رفتن شیطان به وسوسه ابراهیم می آید وابراهیم به اوسنگ میزند و اورا از خود میراند.
و در لحظه قربانی کردن خنجر نمی برد و خدا به ابراهیم وحی میکند که از آزمون سر بلند بیرون آمده است و قوچ را به جای فرزند قربانی کند.
وسالهاازاین ماجرا میگذر. . .
وحسین به مکه می آید و در صحرای عرفات دعا میخواند وبه سوی قربانگاه با زن و بچه حرکت میکند.
ودر اینحا حسین به نبرد شیطانی می رود که پیش روی اوست،شیطانی که برای جنگ آمده است نه برای وسوسه!!
وحسین بدون هیچ تردیدی قدم بر میدارد تابه صحرای سوزان کربلا میرسد و روز موعد قربانی میرسد وحسین از هیچ قربانی در راه خدایش دریغ نمی کند از علم دار رشید سپاه تا طفل شیرخواره میدهد.
ابراهیم هاجر را ازماجرا قربانی خبر نمیکند ولی زینب،لیلا،رباب همه شاهد قربانی شدن جگر گوشه های خودشان هستند.
ابراهیم جد حسین دستان فرزند خود را بست تا دست و پازدنش را نبیند
اما حــــسین در آن دشت بلا تن اربع ارباشده جوان رشیدش را دید ولی دم نمیزند.
وچه قربانی های عزیزی را داد حسین!!
و ای حسین تو که بودی و چه کـــردی؟؟جای تعجب نیست چون تو پسر زهرای و قربانی هایت مثل مادرت غریب اند.


عـــــــــید قربان بر شمــــا مبارکـــــــ give_ros

مربوط به دسته : عمومی / ویژه نامه
0
امتیاز مثبت به مطلب
0
امتیاز منفی به مطلب
0
0 نفر