ثامن تم

حرکت به بالا
حرکت به پایین
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
شب های قدر تسلیت

medad.io medad.io

پرداخت آسان و سریع

مبلغ-تومان:
نام شما :
ايميل :
موبایل :
توضیحات :

موزیک پلیر وبلاگ ها

موزیک پلیر مناسبتی باقابلیت تغییرآهنگ مناسبت ها،پلیری مناسب برای وبلاگ ها
موزیک پلیر مناسبتی ثامن تم

دریافت کد موزیک پلیر برای وبلاگ

فقط یه جمله برای خدا بنویس...

ثامن تم:فقط یه جمله بنویس...

جملات خودتان را در قسمت نظرات ارسال کنید تا با نام شما در ادامه مطلب قرار میگیرد...

مربوط به دسته : دلنوشت
2
امتیاز مثبت به مطلب
1
امتیاز منفی به مطلب
1
3 نفر

ثامن تم:پدر چشم انتظار ...
بابای چشم انتظار:
پسرم قرار بود عصای پیریم باشی بابا...
اینجوری؟!؟!؟!؟!


" شهید نادر هدایتی شیدانی. منطقه خورگام ، رودبار ، گیلان "

مربوط به دسته : با شهدا
1
امتیاز مثبت به مطلب
0
امتیاز منفی به مطلب
1
2 نفر

ثامن تم:صورتی نیلی و پهلویی شکسته در خرابه

ودیشب خرابه شام بوی مدینه گرفته بود
بوی پهلوی شکسته!!!
بوی صورت نیلی!!!
بوی یتیمی. . .
وای از دل زینب او چقدر آشناست با این نواها . . .
رقیه جان گفته بودن شبه زهرایی اما چقدر زود مثل مادر کمرت خمیده و صورت نیلی گشت . . .
این کوفیان بی وفا چه کردند با تو دختر کوچک که اینگونه کمرت خمیده است . . .
دیشب درد و دل های رقیه این دختر سه ساله باسر بریده پدر دل اهل خرابه را آتش کشید. . .
رقیه با پدر می گوید از داغ ها و درد ها . . .
رقیه شکایت دارد از کشیده شدن چادر عمه
رقیه با سربریده می گوید بابا جونم اگر عمویم عباس بود این نامردان جرات دست زدن به چادر عمه ام زینب را نداشتند
باباجونم اگر عمویم عباسم بود گوش های من اینگونه بی گشواره نمیشد و گوشواره هایم همان سوغاتی های مکه ام اینگونه در بازارکوفه به حراج گذاشته نمیشد!!!
باباجونم نبودی ببینی وقتی این حرامیان با تازیانه میخواستند مرا بزنند عمه زینبم سپر بلایم میشد. . .
بابای نبودی ببینی از قافله جا ماندم چه ضربه تازینه های خوردم . . .
بابایی بابای مهربونم قرآن بخوان بابا قرآن بخوان تا این شامیان بی حیا مارا دیگر خارجی نخوانند قرآن بخوان بابا. . .
ودیشب بعد هم سفر شدن رقیه با پدر همه در خرابه قرآن میخوانند
الرحمن.
علم القرآن . . .

"و عمو عباس جایش در دوجاخالی بود اول درمیدنه که اگر بود کسی جرات نمیکرد دست بر روی زهرا(س) دخت مصطفی بلند کند،دوم در شام . . . "

مربوط به دسته : دلنوشت
0
امتیاز مثبت به مطلب
0
امتیاز منفی به مطلب
0
0 نفر