مبلغ-تومان: | |
نام شما : | |
ايميل : | |
موبایل : | |
توضیحات : | |
سلام.
نام من چـــــــادر است...نام مادرم حجـــاب و پدرم عفـــاف است. .
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم...
شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محافظت نکردید، هیچ وقت یادم نمیرود...از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد، خاکی شدم....وقتی سیلی خورد، در صورتش بودم، وقتی بین درو دیوار محسنش سقط شد، خونی شدم.....خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد...
و شما با من چه کردید؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که می خواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده...
از شماست که بر ماست...
شنیدم که می گفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید!
اگر شمایی که خود را وارثان من می دانید درست رفتار می کردید و حرمتم را حفظ می کردید وضعیت من اینگونه نبود...
عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود...
مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید...
مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من، کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند...
عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید...
مرا به هر جایی بردید ... از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسرها تا کافی شاپ و محیط های فاسد تر...
هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید...
به سیاهی رنگم ایراد گرفتند...و شما سعی کردید مرا عوض کنید!!!
عده ای از شما به من مدل دادید، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم...مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید...
شما به میراث فرهنگیتان دست نمی زدید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید...
به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ،و یادتان رفت برای چه آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم به شما میرسیدم...
شکایت شما را خواهم کرد...
به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید، به جای اینکه مرا به سوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد...
عاقد دوباره گفت: «وکیلم؟…» پدر نبود!
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند: رفته گل…. نه… گلیگم… دلش گرفت
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود
“بیست و هشت ” بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصلهای سرد که بی دردسر نبود
ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیهای
رؤیای دخترانه او بیشتر نبود
عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان
آن روز دور سفره، جز چشمِ تر نبود
عاقد دوباره گفت: وکیلم؟… دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود
او گفت: با اجازه بابا… بله… بله
مردی که غیر آینهای شعله ور نبود!
زن به شوهرش گفت :
راضی باش از من ؛
وقتی میرم خرید ؛ میدانم اگر چونه بزنم؛ کمتر میخرم جنس ها رو ؛
ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو میذارم روی پیشخون
و جنسم رو برمیدارم .
.
.
.
مرد پیشانی همسرش را بوسید ...
بانـوي سرزمين من!
بـه خاطر بسپار
صدايت "دلنشين" است
قشنگ نيست بر هر دلـﮯ نشستن (1)...
بــرادر دينـﮯ من!
فراموش نكن
بعض کارها "واجب" نيست
مثل سلام كردن(2)
1.پس بـہ گونـہ اے هوس انگیز سـخن نگویید ڪـہ بیمار دلان در شما طمع ڪنند، و سخن شایستـہ بگویید. {احزاب/ 33-32}
2.اماҐ صادق(ع) فرمود:«رسول خدا بر زنان سـلاҐ مے ڪرد و آنان نیز پاسخ مے دادند و امیرالمؤمنین نیز بر زنان سـلاҐ مے ڪرد و سـلاҐ ڪردن بـہ زنان جوان را نمے پسندیدند و مے فرمود: مے ترسم از صداے او خوشم آید ڪـہ در این صورت گناهے ڪـہ نصیبم مے شود، بیش از پاداشے باشد ڪـہ از سـلاҐ ڪرבن نصیبم مے گردد.» {وسائل الشیعـہ ، ج 20،ص234،ح3}
پی نوشت: اگـہ دو خط دو طرف عدد قرار بگیرند ... عدد را مثبت مے ڪند ... حتے اگر منفے باشد !
دو خط ڪـہ اسمشان قدر مطلق است ! چــــــــــادرمن ؛ قدر مطلق من است ...!
چـہ خوب باشم چـہ بد ... از من انسانے פֿـوب مے ωـازد ...!