واقعیتهای درگیری شهید خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به فیض شهادت به روایت خودش.
شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد
تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که میخواستیم دو نفر از دوستانم را به خانهشان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور میخواستند وی را سوار ماشین کنند.
وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سنشان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره
چاقویی که نمیدانم از کدام سو، نثار ما شد.
شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آنها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت.
خدایا تو را غریب دیدم وغریبانه غریبت شدم؛تو را بخشنده دیدم وگناهکار شدم؛
تورا وفادار دیدم وهر کجا که رفتم باز گشتم
تورا گرم دیدم ودر سرد ترین لحظه ها به سراغت آمدم
تومراچه دیدی که وفادارماندی؟
بار الها؛دنیا میدان مینی است که تنها معبرش عشق توست
امدادگرا؛آنقدر به جانم ترکش گناه اصابت کرده که دیگر امید التیام نیست ولی از پست امدادگرتو ناامید نیستم
ربّا؛به من توفیق ده که هر شب درپشت خاکریز مهر باتومناجات کنم
خدایا؛مرا با آمبولانس رحمتت به بیمارستان بقیّة الله بفرست تا فراق یار ودردی که از آن می کشم را درمان کند...
لینک در افسران