روزشمار محرم

توقف در عذيب الهجانات

توقف در عذيب الهجانات

روز بيست‌ و هشتم ذي‌الحجه سال 60 هجرى قمرى امام حسين (ع) به ‏منزل عذيب الهجانات رسيدند.‏ در اين منزل چهارسوار به نامهاي نافع بن هلال، مجمع بن عبدالله، ‏عمروبن خالد و طرماح در حالي كه اسب نافع بن هلال كه كامل نام داشت را يدك كرده ‏بودند از راه رسيدند و راهنماي آنها طرماح بن عدي بود، هنگامي كه بر امام حسين (ع) ‏وارد شدند حر روي بدانها كرد و گفت: اين چندتن از مردم كوفه‌اند، من آنها را بازداشت ‏كرده و يا به كوفه برمي‌گردانم.‏

امام (ع) فرمود: من اجازه چنين كاري را به تو نمي‌دهم. و همانطوري كه خود را از گزند تو ‏حفظ مي‌كنم از آنان نيز محافظت خواهم كرد زيرا اينها ياران منند همانند اصحابي كه با ‏من از مدينه آمدند، پس اگر بر آن پيمان كه با من بستي، استواري، آنها را رها كن وگرنه ‏با تو مي‌جنگم، حر از بازداشت آنها صرفنظر كرد.‏

طرماح به امام (ع) عرض كرد: با شما ياران اندكي را مي‌بينم و همين لشكريان حر در ‏مبارزه بر شما غالب آيند و من يك روز پيش از آمدن از كوفه، مردم انبوهي را در بيرون ‏شهر ديدم پرسيدم كه اينان كيانند؟ گفتند: لشكري است كه سرگرم سان هستند كه ‏آماده جنگ با حسين گردند و من تاكنون چنين لشكر عظيمي را نديده بودم تو را به خدا ‏سوگند تا تواني به آنان نزديك شو و اگر خواهي كه در مامني فرود آيي كه سنگر تو باشد ‏تا تدبير كار خويش كني و تو را چاره كار معلوم گردد، با من بيا تا تو را در كوه اجا فرود ‏آوردم، بخدا سوگند كه اين كوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان عنان، حمير و ‏نعمان بن منذر حفظ كرد و به خدا سوگند هيچگاه تسليم نشديم و اين خواري را به خود ‏نخريديم قاصدي نزد قبيله طي در كوه اجا و سلمي بفرست ده روز نگذرد كه قبيله طي ‏سواره و پياده نزد تو آيند و تا هر زمان خواهي نزد ما باش و اگر خداي ناكرده اتفاقي رخ ‏دهد من با تو پيمان مي‌بندم كه ده هزار مرد طايي پيشروي تو شمشير زنند و تا زنده‌اند ‏نگذارند دست هيچكس به تو رسد.‏

امام (ع) فرمود: خداوند تو را و قبيله‌ات را جزاي خير دهد ما و اين گروه يعني اصحاب حر ‏پيماني بسته‌ايم كه نمي‌توان از آن بازگردم و معلوم نيست عاقبت كارما و آنها به كجا ‏مي‌انجامد اگر قصد ياري داري شتاب كن، خدا تو را ببخشايد.

طرماح مي‌گويد: دانستم به ‏ياري مردان محتاج است نزد اهل خويش رفته و آنها را اصلاح نموده و وصيت كردم و در ‏بازگشت شتاب كردم، اهل من از علت شتابم جويا شدند مقصود خود را گفتم و از راه ‏بني‌ثعل روانه گرديدم تا به عذيب الهجانات رسيديم سماعه بن بدر را ملاقات كردم و او ‏خبر كشته شدن امام حسين (ع) را به من داد سپس بازگشتم.‏

Designer : Samentheme.ir