| مبلغ-تومان: | |
| نام شما : | |
| ايميل : | |
| موبایل : | |
| توضیحات : | |
 |  |
ناگهان کوچه های مدینه با سایه سنگین تار شد ؛ درهمان موقع بود که ماه بانوی رنگ نیلی را گرفت ؛ در همان جا بود که مادری پیش چشم کودش زمین را لمس کرد . . . بخدا در همه جا دنیا رسم است که مادر دست کودک را میگرد تا زمین نخورد،الهی خراب شوید کوچه های مدینه که کودکی با چشم گریان و تن لرزان دست مادر را گرفت تا بیش از این مادر زمین نخورد . . . الهی خراب شوی کوچه های مدینه که در تو کودکی جان سپرد مادری برزمین نشت دیگر کمر صاف نکرد . . . من یقین دارم امام حسن (ع) را زهر جفا نکشت . . . من یقین دارم آن تکه های جگرکه در تشت بود از زهر نبود، از آن ضرب سنگین دستی بود که صورت مادر رانیلی کرد ؛ امام مظلوم در آن کوچه ها چه گذشت که اسرارش را زپدر مخفی کردی؟؟؟ چه گذشت که مادرت از پدر رو گرفت . . .
چه گذشت که فرمودی :کی مرا زهر جفا کشت . . .
منبع : ثامن تم
