مبلغ-تومان: | |
نام شما : | |
ايميل : | |
موبایل : | |
توضیحات : | |
توصیه می شود فاصله ۳۵ دقیقه ای بین صرف افطار تا شام باشد به شرط اینکه افطار یا شام سبک صرف شود.
به ادامه مطلب مراجعه نمایید...
دوستی تعریف می کرد :
اولين روزهايي كه در سوئد بودم ، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برميداشت و به محل کار ميبرد . ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى .
ما صبحها زود به کارخانه ميرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک ميکرد .
در آن زمان ، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشين شخصى به سر کار ميآمدند .
روز اول ، من چيزى نگفتم ، همين طور روز دوم و سوم .
روز چهارم به همکارم گفتم : آيا جاى پارک ثابتى داري؟
چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک ميکنى؟
در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود ميرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم . اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر ميرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند .
مگه تو اين طور فکر نميکني؟
" فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است "
تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان، می نشینی بگو یا صاحب الزمان، برمی خیزی بگو یا صاحب الزمان، صبح که از خواب بیدار می شوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو: آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که می خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو «السلام علیک یا صاحب الزمان» بعد بخواب.
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمی توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی و خود امیرالمؤمنین (ع) فرموده است:
که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند.
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻧﺰﺩ ﻋﺎﻟﻤﻲ ﺁﻣﺪ ﻭﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻣﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﻛﻢ ﺳﻨﻲ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻨﻊ ﻛﻨﻢ، ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻡ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﻴﺰ ﻛﻮﺯﻩ ﺍﻱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﻮﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰﺍﺯ ﻛﻮﺯﻩ ﻧﺮﻳﺰﺩ . ﻭﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﻛﻨﺪ ﻭﺍﮔﺮ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺭﻳﺨﺖ ﺟﻠﻮﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺘﻚ ﺑﺰﻧﺪ . ﺟﻮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪﺭﺳﺎﻧﺪ . ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺮﻳﺨﺖ. ﻭﻗﺘﻲ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﺩﻳﺪﻱ؟ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﻧﺮﻳﺰﻡ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺘﻚ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺧﻔﻴﻒ ﺷﻮﻡ . ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ !
ﮐﻪ :
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ !
ﻧﺪﺍدﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ !
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ !
ﯾﺎ ﺭﺏ
ﺁﻧﭽﻪ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺎ ﮐﻦ !
ﻭﺁﻧﭽﻪ ﺷﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺟﺪﺍ ﮐﻦ !
ﺁﻣﯿﻦ
در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند ؛ از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برودو اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند ؛ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند...
وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند ؛ وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند ؛ وقتی وزیران نزد شاه آمدند ، به سربازانش دستور داد ، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند ، در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.
وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید ، اما وزیر دوم ، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.
خیلی از ماها فکر میکنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.