| مبلغ-تومان: | |
| نام شما : | |
| ايميل : | |
| موبایل : | |
| توضیحات : | |
 |  |
لیلاهمچون روزی کودکی به دنیا آورد بی همتا در زیبا ...
وپدر نام این شبه پیغمبر را علی اکبر می نامد...
لیلا جان بسیار مراقب فرزندت باش،آخر مردمان این دیار هنوزم بغض و کینه از علی دارند...
لیلا جان مراقب قامت رشید جوانت باش ، مردمان نامردی هستند که میگرند این قد و قامت را از تو ...
و بنگر خوب جوانت را مادر بغض و کینه علی در این مردمان آخر داغ بر دلت می نهد لیلا
لـــیلا جان ای مــــادر مهربان قدم نو رسیدهات مـــبارکـــ
روز جــــــــــوان بر همه جوانان عزیز و کاربران محترم ثامن تم مـــــبارک
ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود برنشسته ای!
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش...
"سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی"
شـادی روح شــهدا صــلوات
منبع : یوسف زهرا (عج)
رفقای اخراجی ها کجاید؟؟؟
داش مجید سوزوکی ها . . .
بیژن قالپاق ها . . .
داش مصطفی ها . . .
کجاید شما رفقای اخراجی با معرفت؟؟؟
اینجا حاجی گیری نوف ها بدجوری دور برداشته اند،در این میدان نبرد انتخاباتی . . .
داش مجید کجایی؟ اینجا میدان مین خطرناک تری هست ویاوری نیست. . .
بچه های لحظه های پرواز بیاید اینجا آقا تنهاست . . .
سبک بالان عاشق کجایید؟؟
اینجا ولایت تنهاست . . .
کجاید که ثابت کنید مردان لحظه های سخت شما بودید نه این گری نوف ها . . .
کجـــــاید این میدان نبرد ، مـــرد با دل و چگر دار میخواهد
رهبرمان سید علی یاور واقعی میخواهد
نقل است در زمان امام غریبمان،امام هادی (ع) زنی ادعا میکند زینب عمه سادات است و هیچ کس از پس او بر نمی آید تا دست به دامان امام هادی (ع) می شوند،ایشان می فرماید:
فرزندان حضرت زهرا(س) از حمله درندگان در امان اند این زن را در قفس شیر بیاندازید ؛ که زن مخالفت می کند از رفتن و زمانی که خود امام وارد قفس می شود شیر درنده در برابر امام خضوع می کند، سر به خاک می مالد
شـــــــیر با همه حیوان بودنش با همه خلق و خوی وحشیانه اش دربار فرزند زهرا(س) خضوع می کند و ای دشمنان ائمه معصومین،ای کور دلان،شما از حیوانات درنده هم پست ترید . . .
وکارهای وحشیانه تان نیاز به بازگو ندارد...
فـکـر کـن ...
چه بر سر ما آمد..؟
شیخ رجبعلی خیاط :
چشمت به نامحرم می افتد ؛ اگر خوشت نیاید که مریضی !!!
اما اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو :
یا خَیرَ حَبیب وَ مَحبوب ...
یعنی : خدایا من تو را می‌خواهم ، اینها چیه ؟ اینها دوست داشتنی نیستند …
مگر ما از فاطمه و علی چه می خواهیم؛ مگر جز این است که باید زهرا (س) را الگوی زندگیمان قرار دهیم،
مگر جز این است که باید دردمان درد فاطمه (س) باشد، مگر جز این است که باید زهرا (س) را یاری کنیم، مگر جز این است که باید فرزندش مهدی (عج) را یاور باشیم، مگر جز این است که باید با فرهنگ فاطمی زندگی کنیم، مگر جز این است که باید مواظب اعمالمان باشیم، مگر جز این است که باید گناه نکنیم... جز این است؟
مگر جز این است که زمانی نفاق گروهی باعث مخفی ماندن قبر مادرمان شد و اکنون گناه ما بانی غیبت فرزندش...!
امروز، الان، اینجا، غروب فاطمیه و غروب فاطمه، غروب زندگی اش...
اما فردا، آنجا، طلوع، زندگی و ما و من و تو خواهرم و ...
چقدر نامردم اگر فردا، چقدر نامردم اگر فردا، تار مویم را ببینند کسانی که نباید ببینند...
چقدر نامردم اگر فردا، نه تنها فردا، پس فردا و هر روز و هر زمان... چادرم را برای حتی لحظه ای از خودم جدا کنم...
چقدر نامردم اگر فردا، نگاه هوس آلوده ی بینندگانم را پاسخ دهم...
چقدر نامردم اگر، حیای فاطمه (س) را به ارث نبرم... چقدر نامردم اگر، حجابم فاطمی نباشد...
یا زهرا؛ مادرجان، تا حداقل کاری که می توانم – که همان حفظ حجابم است – با افتخار انجام دهم...
مادر جان؛ روزگار ما با روزگار شما فرقی ندارد، مرا هم به خاطر چادرم سرزنش می کنند... مرا هم از خود می رانند، فقط به خاطر چادرم....
مادرم کمکم کن تا چادرم را محکم بگیرم و از چادرم محکمتر اعتقاداتم را...
زهرا جان؛ مادر جان؛ کمکم کن تا تحمل گرمای هوا و سرمای سرزنش های اطرافیانم را داشته باشم.
کمکم کن تا حجابم فاطمی باشد، کمکم کن تا حیا و عفتم فاطمی باشد، کمکم کن تا فاطمه (س) الگویم باشد...
کمکم کن تا حجابم فاطمی باشد؛ همین مرا بس است اگر حجابم فاطمی باشد...
کوچه های بنی هاشم شاهد ظلمی عظیم است ...
کوچه های بنی هاشم می بیند مادری پیش چشم کودکی بر زمین میخورد ...
امان از این لحظه های مدینه در خانه ای امشب غوغای به پا است ...
مادری امشب بر بستر بیماری سوار است ...
درخانه امشب شوری به پاست دختری پاین بستر دست بر دعاست . . .
ای نامردان . . .
علی شــــــــیر عرب شاه دلیران دست هایش بسته بود ...
که جرات کردید صورت زهرایش را نیلی کنید،پهلویش ...
رابشکنید،طفل کوچکش را شهید کنید...
واویلا از این نامردان . . .
در مدینه دست های علی(ع) بسته بود زهرا را شکستند ...
در کربلا دست های عباس اربعا اربعا بود،حرمت بچه های زهرا را شکستند ...
"مردمان شهر من زهرا(س)با پهلوی شکسته،باقدی کمانی شکل بر مسجد شتافت برای دفاع از امامش از هبرش . . ."
زهرا(س)همه ای دردهارا تحمل کرد گفت یاعلی(ع) درد من این است که تورا دست بسته برده اند،تا به زور بیعت بگیرند از امام . . .
ما چه کردیم برای امامان؟؟
ما از چــــــه گذشتیم برای ولیّمان؟؟
